فقط "ما" میتوانیم "ما" را شکست دهیم ("دشمن شناسی" بدون "خودشناسی"؟)
جمعی از رزمندگان دفاع مقدس _ نشست (دشمن، تکرار میکند) _ مشهد _۱۳۹۱
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنیم محضر محترم خواهران و برادران عزیز.
وقتی از بصیرت دینی و سیاسی بحث میشود یکی از اصلیترین مؤلفهها بصیرت تاریخی است. شناخت درست تاریخ، و این که از چه نقاطی ضربه خوردیم و مراقب باشیم که از آن نقطهها دوباره ضربات سنگین دریافت نکنیم. پیامبر(ص) فرمودند مؤمن باید باشعور باشد و از یک سوراخ دو بار گزیده نشود. یعنی اگر فرد، تشکیلاتی یا گروهی یا جامعهای تجربه انباشته تاریخی ندارد و از یک موضع چند بار ضربه میخورد و باز نمیفهمد که چگونه باید سدّ راه این ضربات شد در واقع در تعریف پیامبر(ص) یک مؤمن درست و حسابی نیست، مؤمن منهای شعور دینی و تاریخی است که بصیرت سیاسی، تاریخی و دینی ندارد عملاً یک چیزی از ایمان کم دارد طبق این روایتی که از پیامبر(ص) نقل شده که مؤمن، جامعه دینی، فرد دینی و متدین از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود. این یعنی از تجربههای تاریخیتان مثبت و منفی درست استفاده کنید و لازمه آن شناخت درست تاریخ است. فقط تاریخخوانی نه. چون خیلیها ممکن است متخصص تاریخ باشند ولی باز هم بصیرت تاریخی نداشته باشند تاریخدانی به معنی حفظ تاریخ نه، اما عبرت از تاریخ به آنچه که بر سر خود ما و جامعه ما بر سر گذشتههای نه چندان دور آمد نقطه مهم و لازمی است. یکی از این محورها تهدیدی است که آماج اصلی آن انقلاب اسلامی است و کار رسانهای سنگینی در دنیا دارد انجام میشود راجع به نیروهای انقلاب. هر دوره یک چیزی. در داخل کشور هم بین افکار عمومی و بین بچههای نسل جدید که جنگ و انقلاب و این مسائل را ندیدند و تصورشان یک زمانی در دهه اول و دوم انقلاب، بخصوص دهه اول، جهاد و شهادت بود، توی جبهه حلوا پخش نمیکردند! هرکس جلوتر میرفت یعنی خودش را جلوی تیر قرار میداد اما دهه چهارم در ذهن نسل جدید و بچههای نسل جدید لزوماً این تصویر نمیآید چون اینها که این صحنهها را ندیدند که هفتهای دو روز تشییع جنازه و نام شهادت و فداکاری بود. امروز آن تصویرها نیست آن تصویر تاریخی هست اما آن تاریخ مرده و آرشیوی است تصویر زنده چیزی است که میبینند و میشنوند. این را دقت کنید، هدف القاء اینها به نسل جدید، به بچهها، به جامعه و افکار عمومی، هم در داخل و هم در خارج، که به جان شما افتادند، تمام منافع و ثروت جامعه ابزار زور و زر و بازی با افکار عمومی دست اینهاست. ببینید تصویری که دارد در رسانههای صهیونیستی ساخته میشود. القائی که دارند میکنند این است و اگر شما مشکلاتی در زندگیتان دارید مشکل اقتصادی، مشکل اجتماعی یا هر مشکل دیگری که دارید بدانید منشأ و محور آن کجاست؟ این یکی از محورهایی است که در کارهای تبلیغاتی در خارج از داخل کشور دارد انجام میشود. میدانید که اینها جزو تاکتیکهای نرم و جنگ رسانهای و جنگ تبلیغاتی است که نظریه پردازهایی پشت سر آن قرار دارند درس خواندند و دانشگاه دیدند، تخصصی است یک رشتهای اینهاست و اینها فوق تخصص است که برای فرهنگسازی در هر جامعهای روی چه نقاطی باید دست گذاشت و چگونه؟ چه حسی را باید در جامعه احیاء و زنده کرد؟ اسم آن را تاکتیک تهدیدسازی میگذارند یعنی تهدید مشترک برای همه اقشار جامعه در داخل جامعه اینها هستند در سطح جهان هم به تمام دنیا القاء بشود که تهدید مشترک برای همه شما این طرز تفکر است و بعد، مدام تشویق و تزریق در داخل و خارج بشوند که برای یک رویارویی سرنوشتساز آماده بشوید که آنجا قضایا باید فیصله پیدا کند! که البته این طرحی است که 33 – 34 سال است دارد اجرا میشود چند بار هم آمدند که کار را فیصله بدهند و خودشان فیصله پیدا کردند و ضربه خوردند و کنار رفتند ولی این مدام، دهه به دهه، این تجربهها انباشتهتر شده، و با استفاده از تجربه شکستهای قبلی دوباره به میدان آمدند و میآیند. برای ساختن افکار عمومی و بسیج افکار عمومی علیه ارزشهای انقلاب و بعد ساختن یک ادبیات تعارض، و پیشنهاد رفتارهای تعارضی که چگونه از پسِ اینها میشود برآمد؟ چهرهسازیهای بعدی که مدام دارد انجام میشود، شواهد تاریخی دروغ ذکر کردن و یک اندیشه سازمان یافتهای را در ذهن افکار عمومی در جهان القاء کردن، نمادهای تاریخی ساختن، نمادهای قبلی را بازسازی کردن و در این رابطه فعال کردن. انقلاب یعنی اینها، اینها هم این هستند، منطق ندارند، مردمی نیستند، نگران دین و اخلاق و عدالت و حقوق مردم نیستند. اینها نگران منافع خودشان هستند، قتل نفس، خشونت، تروریزم، جنگافروزی، طوری که در دنیا وقتی که اسم انقلاب بیاید به جای این که نام عدالت و آگاهی و آزادی و اخلاق، مطرح بشود که جوهر اصلی این انقلاب است بمب اتم و جنگ مذهبی و فرقهبازی و فرقهسازی و این قبیل مسائل در افکار عمومی دنیا بیاید. خب الآن رسانههایشان این کار را در دنیا کردند برای توده عوامی که جز رسانهها با چیزی روبرو نیستند، خواص و روشنفکران جهان مسائل را میدانند، خواص و روشنفکران و آنهایی که اهل مطالعه اجتهادی هستند مسائل را میدانند و میدانند که کجای اینها میسوزد که این حرفها را میزنند ولی توده عوام که جز با رسانههای رسمی در دنیا سروکار ندارند طبیعتاً تحت تأثیر قرار میگیرند کاری میکنند که یک عده از اینها فکر میکنند وقتی ایران میآیند با خر و شتر این طرف و آن طرف میروند! نان و غذای 48 ساعتشان را توی چمدانشان میگذارند و با خودشان میآورند فکر میکنند اینجا قحطی است و مردم گرسنهاند و همدیگر را میخورند! و اولین شوکی که به اینها وارد میشود وقتی به ایران میآیند و ایران و مردم را از نزدیک میبینند و با مردم حرف میزنند با واقعیت روبرو میشوند این خودش از هر ضربه فرهنگی تأثیرگذار مؤثرتر است من خیلی از اینها را دیدم که میآید ایران میبیند جامعه ایران و کشور را میبیند برمیگردد کلاً ذهنیت او راجع به همه مسائل عوض میشود. تصویری که در دنیا دارد از انقلاب در رسانههای صهیونیستی ارائه میشود یک جامعه عقبمانده، بدبخت، فقیر و این که زنان کلاً از صحنه حذف شدند و علم وجود ندارد حقوق بشر مطرح نیست آگاهی مطرح نیست و از این قبیل. یک جامعه بسته عقب مانده که الآن برای ما و شما یک چنین جامعهای را تصویر کنند و نگویند چه جامعهای است خود ما و شما هم رَم میکنیم! و میگوییم یک چنین جامعهای کجاست؟ مواظب باشیم پایمان به آنجا نرسد. ولی این تصویرسازی که کردند دارد فرومیریزد با وجود این که این همه رسانهها دارند یک طرف این حرفها را میزنند این تصویر دارد فرو میریزد بین همین جوامع عرب چقدر حرف زدند؟ چندین سال است اینها چندین میلیون صفحه مطلب منتشر کردند خب دارد جواب عکس میدهد، حقیقت راه خودش را از بین فتنههای تبلیغاتی و فرهنگی باز میکند ولی اجمالاً این را بدانید یک عملیات روانی بیسابقه در طول تاریخ، واقعاً در طول تاریخ بیسابقه است که علیه ما در جریان است. این که بیسابقه میگویم چون هیچ وقت ابزار رسانهای اینقدر در این حد نبوده، و اینها تجربه نزدیک به صد سال درگیری با کمونیستها و دیگران را داشتند امروز تمام آن تجربهها و ابزارها را علیه اسلام، علیه شیعه، علیه انقلاب پای کار آوردند.
آن وقت چه چیزی کمک میکند به این که اینها در این تصویرسازی موفق بشوند؟ - خواهش میکنم این را دقت کنید – عبرتهای تاریخی از اینجا به بعد است. چه چیزی باعث میشود و به اینها کمک میکند که در این تصویرسازی و اغوای افکار عمومی بتوانند توفیق پیدا کنند؟ روش غلط بعضی از ما که مؤیّد برای حرفهای آنان بشود این بزرگترین نقطه ضعف و ضربهگاه و در واقع گیجگاه ما اینجاست که اگر کمترین شاهد عملی در رفتار و گفتارها ماها ببینند ولو در یک جای کوچک، صدبرابر و هزار برابر کنند و اگر هم نیست بگویند هست، جایی که نیست بگویند هست و جایی هم که هست ابعاد هزار برابر به آن بدهند! آنها میدانند اگر ما در داخل فرو ریختیم در سطح جهان فرو میریزیم یعنی اگر ارزشهای انقلاب در داخل کشور نتواند تثبیت بشود و برای نسلهای بعدی ادامه پیدا کند در جهان محال است که گسترش پیدا کند چون چیزی که در درون خودش ازهم پاشید امکان گسترش و تغییر دهندگی را در سطح جهان از دست خواهد داد میگوید شما از پس خودتان برنیامدید چطور میخواهید برای ماها تعیین تکلیف کنید؟ حتی اگر شکست بخوریم باز هم این انقلاب و فداکاری امام و مجاهدان و شهدا و علمایی که در این مسیر کار کردند آن کار خودش را کرد، دنیا بعداً خواهد گفت که یک حرکت عظیمی در ایران شروع شد و بقیه جهان اسلام از آن الهام گرفتند و بعد هم بقیه جهان از جهان اسلام، چنان که در نیویورک تظاهرات میکردند میگفتند ما از جوانان مصر و تونس الهام گرفتیم که توی خیابان آمدند، میدان مرکزی والاستریت در نیویورک را میگفتند این میدان تحریر ما در اینجاست مثل میدان تحریر قاهره. و خب جوانان و ملتهای عرب در شمال آفریقا و خاورمیانه تحت تأثیر چه کسی بودند و از کجا الهام گرفتند؟ بین اینها این مسائل مطرح نبوده، اصلاً مفهوم الله اکبر سیاسی و انقلاب دینی مطرح نبوده است. جهان عرب مفهوم انقلاب که ملتها توی خیابان بریزند و با شعار الله اکبر رژیم پایین بیاورند که چنین چیزی در تاریخ اینها وجود نداشته که اینها بعد از انقلاب ما اتفاق افتاده است. اولین نمونه انقلاب اسلامی است که ما شکست بخوریم و فقط به دست خودمان هم شکست میخوریم. امام(ره) میگفت شما از خارج شکست نمیخورید فقط از داخل از خودتان شکست میخورید. تنها کسی که میتواند ما را شکست بدهد خودمان هستیم هیچ کس نمیتواند از بیرون ما را شکست بدهد. خودمان میتوانیم خودمان را شکست بدهیم از طریق عدول کردن از ارزشهای اسلامی در رفتار و گفتار. فاصله گرفتن از ارزشهای الهی و اسلامی، فاصله گرفتن از خدا و از خلق. این کلید شکست است. بیلیاقتی نشان دادیم. قرآن کریم میفرماید به کسانی که در یک مسیری فداکاریهایی کردند میگوید فکر نکنید اسلام و انقلاب و ارزشها معطل شماست، اگر شما از پسِ این وظیفه درست بر نیایید «... یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ...» (محمد/ 38)؛ کسان دیگری را به جای شما انتخاب خواهیم کرد و به آنها توفیق خواهیم داد که از این پس، پرچم را آنها در دست بگیرند. شما حذف میشوید. اسلام حذف نمیشود شما حذف میشوید کسان دیگری توفیق پیدا میکنند این پرچم را دست میگیرند و این راه ادامه پیدا خواهد کرد این مسیر تمام نمیشود. حالا این توفیقی که ملت ما بدست آورد که پرچمدار توحید و عدالت در سطح دنیا بشود این توفیق را نباید از دست بدهیم. از دست دادن این توفیق، منحرف شدن از مسیر این ارزشهاست این بهترین شاهدسازی تاریخی برای آنهاست که ضربههای کارآمد به ما وارد کنند. قبل از این که هر ضربه نظامی به یک ملت بزنند و بخواهند اشغال نظامی بکنند باید اول از یک چیزی مطمئن بشوند این را فهمیدند و الا شکست میخورند و آن این که، بتوانند قبلاً باورهای اجتماعی را تغییر بدهیم یعنی اول باید مردم را از آن سنگر فکری و موضع عقیدتیشان بیرون آورد به لحاظ روانشناختی و معرفتی، بعد میشود هر کاری را با آنها کرد. و این تا وقتی در آن موضع فکری هستند همه سلاحهای دنیا را بیاورید دو میلیون بمب اتم هم بالای سرشان بیاورید از پسِ اینها برنمیآیند چنان که تا به حال هم برنیامدند. لذا هدف اصلی این است که میگویند یک کاری کنیم اینها از جایگاه فرهنگی و ایدئولوژیک و اعتقادیشان بیرون بیایند باید کاری کنیم که اینها ایمانشان به خدا و خودشان، ایمانشان به خدا و خود را از دست بدهند و آن را کنار بگذارند. اگر بتوانیم گسست فرهنگی در بین اینها ایجاد کنیم آن وقت شاهد افول مقاومت خواهیم بود وقتی جهانبینی اینها، نگاهشان به خود، به دیگران، به تکلیف، به حقوق، به ارزش و ضد ارزش عوض شد دیگر اینها اهل مقاومت نخواهند بود وقتی ارزشها صرفاً مادی و خودمحورانه شد دیگر اینها اهل مقاومت نیستند چه کسی اهل مقاومت است؟ اهل جهاد و شهادت است؟ کسی که معنوی باشد کسی که به یک چیزی معتقد باشد و به یک چیز فراتری معتقد است و حاضر است فداکاری کند و پای آن بایستد. میگوید باید اعتقاد به امر متعالی را از اینها گرفت. نه به این معنا که بیدین بشوند، نمیشوند اما مسلمان مترسکی بشوند ظاهرش آن است ولی باطن، توخالی و آن ارزشهایی که از آنها به ارزشهای دهه اول انقلاب تعبیر میکنند که در برابر هر روز صدتا توطئه مقاومت میکرد این ارزشها به نسل بعد منتقل نشود و نسل قبلی هم که بالاخره ریشهایمان سفید شده و به سمت بازنشستگی رسمی میروند ولو این که اعتقاد بازنشستگی ندارد ما از علی اصغر 6 ماهه تا حبیببنمظاهر 90 و چندساله همه مجاهدند. بازنشستگی نداریم، سنی وجود ندارد اما در عین حال تلقین کنند که نسل انقلاب تمام شد، بازنشسته شدند آنهایی هم که ماندند خودشان صالح نیستند، یا اگر هستند پشیمانند و بنابراین این ارزش و این حرفها ادامه ندارد. این خط اصلی تبلیغاتی است که در ذیل این شاید 100- 150 عنوان ریز تعریف کردند و در ذیل هر عنوانی دارند کار میکنند. لذا روشن باشد کسانی در برابر ما دنبال تغییر بنیادین باورها هستند و دارند الگوهای رفتاری میسازند و روی سبک زندگی ما و کشورهای اسلامی دارند کار میکنند و یک فرهنگسازی، هدف اصلی و روش اصلی اینهاست. وقتی در عرصه فرهنگ سازی موفق بشوند در عرصه سیاسی و نظامی و اقتصادی قطعاً موفق میشوند. این کار امروزشان نیست، از همان اول از قرن 18 و 19 که انگلیسها اول وارد سرزمینهای اسلامی شدند هدف اصلیشان برای این که این هویت واحد مقتدر اسلامی را درهم بشکنند تعریف هویتهای جعلی بود و این که هر مسلمانی بگوید من جزئی و عضوی از امّت اسلام هستم این جمله کنار برود و تبدیل شود به این که من نژادم این است، مذهبم این است، قومیتم این است، خانوادهام این است، مرزهای ملی من این است، این هدف اصلی را اینطور تعریف کردند که هویت واحد اسلامی باید کدر و مات بشود هویتسازیهای جعلی باید اتفاق بیفتد برای این که اینها از هم جدا بشوند و به جان هم بیفتند. همه به هم بدبین بشوند. تجزیه سیاسی، تجزیه ایدئولوژیک، راهش تجزیه فرهنگی است. هنوز هم بر همین مسیر دارند ادامه میدهند الآن پختهتر و پیچیدهتر از قرن 18 و 19 است. این الگویی است که محتوای آن یکی است، قویتر شده، روشهایش هم مدرنتر و جدیدتر شده است و همچنان ادامه دارد، دستگاههای عظیم تبلیغاتی، روشهایشان هم شتابزده نیست، گام به گام کار میکنند، ارزشها را درست بشناسند، اولویتبندی بکنند، با نام کدام ارزش، کدام ارزش دیگر را از صحنه بیرون بکنند؟ چطور بمباران اطلاعاتی بکنند؟ چطور دروغ بگویند؟ چطوری احاطه ارزشی بکنند؟ چطوری هیجان کاذب ایجاد بکنند؟ چه چیزهایی را نفی کنند؟ چه چیزهایی را اثبات کنند؟ و بدون براندازی صریح که بگویند از بیخ همه چیز را باید عوض کنیم نه، ظاهرش باشد اما در درون و باطن همه چیز تغییر بکند! مسئله و مشکل اصلیشان خودشان میگویند پرابلم اصلی ما امروز در دنیا اسلام است، اسلام سیاسی است و منشأ فتنه هم ایران است و شعارها و ارزشهایی که در ایران متولد شد، حاکمیت تشکیل داد در حال تمدنسازی است و به همه ملتهای مسلمان الهام داد و به آنها یاد داد که ما میتوانیم، ما توانستیم شما هم میتوانید این مسئله اصلی است. ما توانستیم شما هم میتوانید. 30و چندسال است میخواهند ریشه ما را بزنند آنها نتوانستند ما توانستیم آنها نتوانستند. این دو جمله پدر اینها را سوزاند! اینها فکر میکردند یک طلسم ناشکستنی در پیش آنهاست ولی دیدند نه، این طلسم به دست ملّت ما شکست. حالا بقیه ملتها میگویند که یک 20- 30 سالی هم منتظر ماندند که ببینند اینها بالاخره میمانند؟ میروند؟ میارزد ما وارد بشویم؟ نمیارزد؟ شما ببینید نسل دوم بعد از انقلاب اسلامی بعد از 30 سال مشاهده این قضایا در کشورهای عربی و مسلمان به این نتیجه رسیدند که نه، مثل این که این راهی که مردم ایران رفتند این راه، رفتنی است اینها رفتند. ببینید مثل این که یک جایی همه در زنجیر نشستند فکر میکنند نمیشود رفت، یکی بلند میشود این زنجیر را پاره میکند میگویند خب حالا از این هفتخان چطور رد میشوی؟ محال است رد شوی، ولی این رد میشود. خان اول، خان دوم، خان سوم، جلو میرود، بقیه هی نگاه میکنند میبینند عجب ! انگار دارد میشود. هی میگویند نمیشود ولی اینها کردند شد. بعد آمدند چهرهسازی بکنند از آن کسی که در برابر اینها رفته، این که آقا این که میبینید این دیوانه است این دروغگو است، این دزد است، این با خودمان است! هزارجور گفتند. خب اینها بعد از سه دهه دیدند اینها شد و مردمشان از نظر تکنولوژی هم دارند پیشرفت میکنند، زنان هم در عرصه هستند از مردها بیشتر، بحثهای حقوق بشریشان هم هست حجابشان هم مطرح است، در راه اصلاح و تکامل خودشان تلاش هم میکنند منکر مشکلاتشان و ضعفهایشان هم نیستند رأی ملت هم همه جا هست، انتخابات هست، تمام حاکمیت به دست مردم دارد میآید و میرود با رأی ملت و از طریق منتخبان ملت دارد تعیین میشود. تمام حرفهایی که بافته بودند که اگر اسلام در صحنه بیاید به هزار سال پیش برمیگردید با خر و شتر باید رفت و آمد کنید خبری از علم نیست، دموکراسی نیست، همه اینها پنبه شد شما لذا دیدید که به موازات ما طالبانیزم را مطرح کردند که نگذارند اسلام در قالب امام و انقلاب در دنیا معرفی بشود که اینها این طوری دارند عمل میکنند و به همه شعارهایی که شما میدهید و ارزشهایی که اسمش را میبرید اینها صادقانه وفادارند. شما دروغی دموکراسی میگویید ولی اینها واقعاً به رأی مردم رجوع میکنند. شما به دروغ جهانی شدن علم میگویید ولی نمیگذارید علم جهانی بشود، انحصار علمی و تکنولوژیک ایجاد کردید و نمیگذارید بقیه ملتها رشد علمی و تکنولوژیک بکنند تا آخر به شما وابسته باشند. ما میخواهیم در چندین عرصه رشد کنیم نمیگذارید و هزارجور تحریم و تهدید ایجاد میکنید. شعار برابری دموکراسی جهانی دادند خب در عمل ثابت شد که دروغ میگویند اینها میخواهند چندتا کشور سرمایهداری بر کل جهان حاکم باشند واقعاً به برابری و رأی ملتها احترامی قائل نیستند. صحبت از پیشرفت میکردند که بیایید نوکر ما بشوید تا پیشرفت کنید که خب اینها گفتند ما نوکر شما نمیشویم و پیشرفت میکنیم. گفتند حالا یک کاری کنیم که پیشرفت نکنند اگر بتوانند انجام بدهند و بقیه ملتها ببینند که میشود کسانی نوکر اینها نباشند ولیکن ماهواره هم به فضا بفرستند، غنیسازی اورانیوم هم بتوانند انجام بدهند، در علم ژنتیک هم بتوانند فلان کار را بکنند و... خب اینها تمام این چیزهایی که در این 200 سال در افکار عمومی دنیا ساختند که شما شرقیها شما آسیاییها، شما آفریقاییها و آمریکای لاتینیها اصلاً نژادتان مشکل دارد! یک چیزی اینجا کم دارید! نژاد غربی با شرقی فرق میکند! ما همیشه نژاد ارباب هستیم و شما نژاد نوکرید! خب همه اینها روی هوا میرود. این که مدام تلقین کردند که هرکس میخواهد به لحاظ علمی و تمدنی پیشرفت کند باید نوکر ما باشد و الگویش ما باشیم و مدینه فاضلهاش هم باید نیویورک و واشنگتن و لندن و پاریس باشد خب یک مرتبه دیدند اینها دارد بهم میریزد که بسیار احساس خطر کردند البته ما ضعفهای بزرگ داشتیم الآن هم که داریم با هم صحبت میکنیم ما اشکالات داریم، باید برطرف کنیم در مدیریت، در قوای سهگانه، در رسانههایمان، در آموزش و پرورشمان، مشکلات چگونه اولویتبندی میشوند و راه حلی که برای آن تعریف میکنیم چیست؟ این راه حلها باید عقلانی، اخلاقی باشد و به دست ما انجام بشود به دست ما و شما و خود ملت باید انجام بشود. بهانهای برای وابستگی، برای عدول از ارزشها نباید باشد.
پس نکته اول، موجهای محتوایی برای ایجاد انشعاب اجتماعی است. افکار عمومی و طبقات را در داخل، اقشار را به جان هم انداختن، بدبین کردن به این که نکند اینهایی که این حرفها را میزنند دروغ میگویند؟ نکند کلاه ما را برداشتند؟ نکند پشت پرده یک خبرهای دیگر است؟ یکی از چیزهای بسیار خطرناک است این است. امام(ره) میگفت یک وقتی یکی از مراجع – فکر میکنم مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره) بودند- ایشان مریض بودند ماه مبارک بود نمیتوانست روزه بگیرد، سن هم بالا بود توی خانه نشسته بودند و پشت پرده داشتند سر ظهر مختصری چیزی میخوردند، یک پیرمردی از روستا آمده بود که خمس و زکاتش را بدهد، روزه، کارگر، همیشه روزه در منطقه خودش، آمد آنجا بطور اتفاقی پرده کنار رفت دید عجب آقا نشسته سر ظهر ماه رمضان دارد میخورد، گفت بهبه! بعد آمد – امام(ره) یکی دو بار این را در صحبتهایشان گفتند- آمد جلو گفت آقا حضرت عباسی اگر آن طرف قرآن یک چیز دیگری نوشته آن را به ما هم بگویید چون من با بدبختی کار میکنم این دستان من را نگاه کن پیرمرد اینطور زیر آفتاب کار میکنم و بعد میآیم وجوهاتم را بدهم، دهان روزه زیر آفتاب کار میکنم اگر حضرت عباسی دوتا شرع داریم یکیاش مال مردم است و یکیاش برای شماهاست آن یکی را هم به ما هم بگو چون من واقعا نمیتوانم و سختم هست. میدانید که مرحوم شیخ عبدالکریم حائری(ره) احیاگر مجدد حوزه قم در بدترین شرایط بود، این برکات انقلاب که از حوزه قم است یک بخش مهمی از آن در واقع مدیون حاج شیخ عبدالکریم حائری است میگویند حاج شیخ عبدالکریم تا آخر عمر ناراحت بود و چند بار گریه کرد که چرا یک کاری شد که این به شک بیفتد و این به من شک کند، حالا من که مریض هستم و حکم شرعی من روزه نیست، رفتم پشت پرده، این اتفاق افتاد میگویند همانجا مرحوم حاج شیخ عبدالکریم بسیار ناراحت شد حتی از کسی شنیدم که میگفت ایشان گریه کرد و گفت یک حکم شرعی من است و یک شرع هم بیشتر نداریم قرآن هم همینطرف است نگو پشت جلدش اگر آن طرف قرآن چیز دیگری نوشته آن را هم به ما بگویید، یک قرآن برای ما میخوانید و یک قرآن هم برای خودتان میخوانید، ببینید این تصویر، میگویند حاج شیخ عبدالکریم تا آخر عمر با این که ایشان هیچ تقصیری نداشت ناراحت بود حتی من از یکی از دوستان شنیدم که ایشان در لحظه مرگش سر این قضیه باز یاد کرده بود که چرا یک جوری من باعث بشوم که یک مؤمنی شک بکند که نکند دروغ است. ببینید این خیلی چیز مهمی است. اگر ما یک کاری کنیم که گروهی از مردم شک کنند که نکند این دوتا ادبیات است یک ادبیات برای ما و یکی برای خودشان، این خیلی چیز خطرناکی است و این چیزی است که الآن آنها دارند القاء میکنند، نبودهاش را القاء میکنند که هست چه برسد به این که مصادیقی را هم پیدا کنند که البته گاهگاهی هم پیدا میکنند. این هدف، کوبیدن اسلامگرایی در دنیاست چون میبینند این حرکت دارد کل شاکله هنجاری و ارزشهای غربی را در عالم بعد از 200 سال حاکمیت مطلق بر جهان دارد میشکند ولی بعد از انقلاب اسلامی در دهه 80- 90 میلیاردی بیشتر احساس خطر شد بخصوص بعد از این که کمونیزم هم از صحنه رقابت کنار رفت امروز یک دشمن، دشمن اصلی است، اسلام، اسلام سیاسی که به دوباره به دنبال تمدنسازی در جهان است. این اصل مسئله است.
آن نمونه تاریخی که عرض کردم – خواهش میکنم این را دقت کنید – که اینها چگونه وارد یک جامعه میشوند و بعد مسلط میشوند؟ سند تاریخی را عنایت کنید تا بعد من نتیجه اصلی را بگیرم، آمریکا در اولین نفوذ و ورود آمریکا به ایران، میدانید آمریکا بعد از انگلیس و روسیه سر سفره ایران آمد، بنده خدا دیر رسید! چون روسها و انگلیسها صد سالی خوردند و بردند آمریکاییها دیر رسیدند ولی خوب رسیدند به موقع آمدند! اولین باری که اینها در ایران نفوذ کردند که تقریباً حدود 180 سال پیش است، اولین بار وقتی وارد شدند به عنوان خدمات پزشکی و علمی آمدند. هیچ کسی وقتی وارد یک جامعه میشود نمیگوید من آمدم سوارت بشوم آمدم استثمارت کنم، نمیآیند بگویند که ما آمدیم شما را استثمار کنیم، غارتتان کنیم، ریشههای دین و فرهنگتان را بزنیم! اینها را که نمیگویند. میدانید سر قضیه تنباکو که مرحوم میرزای شیرازی فتوا دادند و جنبش عظیم تنباکو که متأسفانه درست معرفی نمیشود که این چه کار عظیمی بود، میدانید که به بهانه تجارت و تنباکو کمپانیهای غربی که آمدند فکر میکنید آن زمان چقدر کارمند به ایران آوردند؟ آن زمانی که کل جمعیت ایران چند میلیون بیشتر نبوده70 – 80 میلیون نبود، کل جمعیت ایران 4- 5 میلیون بود صدهزار کارمند آوردند! تحت عنوان کارمندان شرکتهای تنباکو، و بعد تا 200 هزار نیرو رسید، از انگلیس، از هند و جاهای دیگر آوردند به بهانه این که ما میخواهیم تجارت تنباکو را سازماندهی کنیم یک کار کاملاً اقتصادی به نفع ملت ایران! بعد گفتند ما کارمندهایمان مسلمان نیستند ما میخواهیم برای خودمان مشروبفروشی و کاباره همین بار و فاحشهخانه و رقص مخصوص کارمندان خودمان است، ما که مسلمان نیستیم این برای خودمان است. بعد کمکم گفتند که چون خیلیها میخواهند بیایند اجازه میدهیم که غیر از ما هم ایرانیها بیایند و وارد شوند! این مربوط به تنباکو. آمریکاییها وقتی به ایران وارد شدند – دقت کنید- زمان محمدشاه قاجار، 1830 میلادی، الآن 2012 است تقریباً بیش از 180 سال پیش، اجازه میدهد هیئتهای آمریکایی وارد بشوند اولین هیئت آمریکایی که میآید نه هیئت نظامی است، نه سیاسی است، نه اقتصادی است، هیئت علمی است، چندتا پزشک و دکتر هستند میگویند ما میخواهیم در ایران کمک کنیم بهداشت در ایران ارتقاء پیدا کند. این اولین کارشان است اسمشان هم تاریخ هست، دکتر گراند، دکتر پرکینز. اول در ارومیه خدمات آموزشی – بهداشتی میزنند بعد کمکم در بین مردم مشهور میشود که آمریکاییها آمدند و بیمارستان آمریکایی زدند و همه را مجانی علاج میکنند چقدر هم مهربان هستند و چقدر هم مؤدب هستند هرکس هر مرضی دارد برود آنجا مجانی معالجهاش میکنند بعد آنجا در همان منطقه ارومیه و آذربایجان کمکم گسترش پیدا میکند. بعد شروع میکنند آموزش، هیئت بعدی میآید همینطور. اول دو- سهتا هیئت آموزشی و بهداشتی میآید. تصویری که اینجا از آنها ساخته میشود این است که اینها دنبال خدمت به خلق هستند. اینها میخواهند ما پیشرفت کنیم اینها میخواهند به ما کمک کنند ما که نتوانستیم خودمان مشکلاتمان را حل کنیم اینها آمدند مشکلات ما را حل کنند. ببینید چطوری علم، ابزار میشود برای پلیدترین نیتها، روش خوب و نیت پلید، در صحبتهایشان این که اینها از طریق علم و تکنولوژی در این 200 سال بر مسلمانها حاکم شدند و برای همین نمیگذارند با انواع تهدیدها و تحریمها ما در این عرصه پیشرفت کنیم. بدانید مسئلهشان فقط بمب اتم نیست و الا اگر یک رژیم نوکر و وابستهای باشد بمب اتم هم داشته باشد برای اینها که ضرری ندارد، مثلاً رژیم پاکستان و رژیم هند، خب اینها هم بمب اتم دارند البته اینها خودشان نساختند، به هندیها روسها دادند و به پاکستانیها هم آمریکایی دادند چنان که میدانید اصل آن، اینها را آلمانیها زمان هیتلر داشتند میساختند که آن پلیدها میخواستند در دنیا مصرف کنند که نتوانستند، آمریکا و شوروی، غرب و شرق گرفتند، هیتلر شکست خورد آلمان را گرفتند مهندسان و متخصصان آلمانی را بین خودشان تقسیم کردند یک عدهای را به آمریکا بردند و آنها را هم به روسیه (مسکو) بردند، آنها برای اینها هم بمب اتم و هم فضاپیما ساختند اینها هم برای آنها ساختند، بعد زودتر آمریکاییها رسیدند و بمب اتم هم مصرف کردند بقیه کشورهای دنیا هم از این دوتا گرفتند، بعد هم شوروی رسید. هر کدام به اسرائیل، به انگلیس، به فرانسه، بعد به پاکستانیها غربیها و آمریکاییها دادند به چین هم روسها کمک کردند. این وسط، دوتا بلوک تشکیل شد مسئلهشان هم بمب اتم نیست رژیمهای بیعرضه وابسته مثل پاکستان و هند که برای دنیا خطری ندارند اینها بمب اتم دارند مسئله اینها بمب اتم نیست مسئله اینها این است که این انحصار نباید شکسته شود نباید ایران یک مرتبه جلو بیاید و بگوید یکی هم ما. ما در رشتهها با استقلال حرکت میکنیم و بمب اتم هم نمیخواهیم. حالا یک وقتی در یک سمیناری بودم یکی گفت شما برای چی میگویید که بمب اتم نمیخواهید – او غیر مسلمان بود ولی استاد دانشگاه بود- گفت برای چی نمیخواهید؟ اینها دارند برای چه شما نداشته باشید؟ گفتیم برای این که ما با بمب جلو نیامدیم و نمیخواهیم با بمب ادامه بدهیم یک بمب قویتری داریم و آن مردم و ایدئولوژی ماست تا آن بمب حقیقی هست اینها نمیتوانند با ما کاری بکنند ولی اگر آن نباشد اعتقاد و ایمان و ارزش و فداکاری و اخلاص اگر نباشد اگر هزارتا بمب اتم هم داشته باشید شما نوکر هستید! چنانکه این رژیمهایی که دارند مگر همه وابسته نیستند؟ بمب اتم ما این جوانان مؤمن شهادتطلب هستند تا یک ملتی از اینها دارد به این چیزها احتیاجی ندارد و این جوانان مؤمن شهادتطلب را چه زمانی دارید؟ تا زمانی که اینها به من و تو شک نکنند که نکند پشت این حرفها یک چیز دیگری هم هست! نکند پشت جلد یک چیز دیگری نوشتند. اگر شک کردند دیگر شما این قدرت را از دست دادید، آن وقت ده هزار بمب اتم داشته باش، باز میآیند ترتیبت را میدهند! ده هزارتا بمب اتم داشته باش! اینها هم اول آمدند فرهنگسازی، فکرسازی و ایجاد رابطه و ایجاد اعتماد کردند انگلیسها آمدند همین کار را کردند، روسها همین کار را کردند، بخصوص انگلیسها ولی با استفاده از تجربه همه آنها زمان قاجار، اولین هیئتهای آمریکایی که میآیند میگویند ما آمدیم که... همین مشهد بیمارستان آمریکاییها که یعنی آمریکایی را به نام بیمارستان، به نام خدمت به خلق و به نام بهداشت بشناسید. بعد طرف که بیمارستان میرود میبیند در کنار 4تا پزشک، یک افراد دیگری هم هستند که غیر مستقیم دارند کار فرهنگی میکنند مثلاً یک کشیش یا یک راهبه است بهترین تبلیغ خدمت به خلق است همان مسیری که انقلاب ایجاد کرد، نه سخنرانی! شک نباید بکنند، اینها حرفی هم برای گفتن ندارند ولی با این روشها دارند کار میکنند البته نتیجه هم نخواهد شد برای این که آخرش مطلبی برای گفتن زیاد ندارند، در این سند تاریخی میگوید اینها بعد از 30- 40 سال در شهرهای مختلف گسترش دادند، در تهران، مشهد، و... و این ادامه پیدا کرد. قدم بعدی، یک مقدار که تثبیت شدند و خوشبینی ایجاد شد که اینها مثل انگلیسها و روسها نیستند اینها نمیخواهند سوار ما باشند این بدبختها آمدند خدمت کنند و دارند مریضهای ما را معالجه میکنند و دارند کمک میکنند. این که تثبیت نشد تحت عنوان قرارداد دوستی و تجارت، قدم بعدی برداشته شد. اولین سفیر، بعد از چند دهه میآید و مستقر میشود نفوذ ادامه پیدا میکند. قدم اول تحت عنوان خدمترسانی و کار فرهنگی، بدون تبلیغ مستقیم، قدم دوم قراردادهای تجاری و سرمایهداری، امتیاز راه آهن را از ناصرالدین شاه گرفتن، بعد امتیاز استخراج معادن، و این که برایتان بانک میزنیم و میخواهیم نظام پولیتان را تنظیم کنیم، بانک ایجاد کنیم همانطور که انگلیسها و روسها بانک زدند و بر اقتصاد کشور مسلط شدند و واردات و صادرات را، و تولید کننده داخلی را نابود کردند، حیف که این اسناد را کسی نمیرود بخواند که بداند، که انگلیسها چطور توانستند قبل از آمریکاییها در زمان قاجار، قبل از این که به دست پهلوی کلاً با کودتا حاکم مطلق بر ایران بشوند قبل از آن توانستند ظرف 40- 50 سال کل تولید ایران را نابود کنند، بروید بخوانید ببینید شرکتهای به اصطلاح ظاهراً مشترک ایران و انگلیس که در ایران زدند اولی که آمدند همهاش تولیدات ایران بود که صادر میشد تولیدات ایران صادر میشد، کشاورزی، دامداری، پشم و... بعد از 40- 50 سال، 70 درصد این کمپانیها و شرکتها کارشان تجارت تریاک است. اینطور آمدند و نابود کردند که هرکس دنبال کار و تولید برود چه دامداری، کشاورزی، صنعت، این باید زیر بار قرض و بدهی و بدبختیاش نابود و داغون بشود اما هرکس پولش را در دلالی و مفتخوری و واردات انداخت این بارش را ببندد و برود! تا این نظام روش قانون و گمرک و مدیریتها و ادارات، تا اینها را اصلاح نکنید زمین میماند. آن زمان هم از همین مسیر آمدند، اینها عبرتهای تاریخی است، بصیرت که میگویند بصیرت، اینها بصیرت ایجاد میکند – توجه کنید- مدام میگوییم جنگ نرم جنگ نرم! خب جنگ نرم چیست؟ جنگ نرم هم شقوق و شعبی دارد، یکیاش همینهاست، دومیاش این است، سومیاش این است، اینها را باید توجه داشته باشیم. آمدند گفتند میخواهیم برای شما معادن استخراج کنیم، بانک بزنیم، نظام مالیاتی و پولیتان را درست کنیم، اولین کمپانی آمریکایی را اینجا زدند اسم آن را هم کمپانی آمریکایی نمیگذارند بلکه اسم آن را کمپانی ایران میگذارند! نه کمپانی آمریکا که دلتان خوش باشد ما داریم برای خدمت به شما کار میکنیم. شروع میکنند هیئتهای آمریکایی وارد شدن، مشهد، رشت، کرمانشاه، سنندج بعد از آذربایجان، حتی نمیدانم شما شنیدید یا نه، سر جنبش مشروطه، میگویند جنبش مشروطه در ایران یک شهید آمریکایی هم دارد که قبرش هم در آذربایجان است فکر میکنم درتبریز است و پیارسال دیدم دارند از آن تجلیل میکنند شهیدمشروطه! این جزو هیئتهای آموزشی و معلمهای آمریکایی بود که آنجا آمدند و مدرسههای آمریکایی که اولین بار در آذربایجان زدند آنجا که هم ترکستانها بودند و هم کمپانیهای سرمایهداری بودند بعضی از خطرناکترین جاسوسها در ایران آنجا تربیت شدند یک نمونهاش کسروی است. یک نمونهاش تقیزاده است همه اینها در همین مدارس آمریکایی تربیت شدند و درس خواندند و بعد چه بلاهایی بر سر اسلام و ایران و ملت آوردند. آن وقت در زمان مشروطه که در واقع، مشروطه علیه منافع روسها بود و انگلیسها آمدند سوار شدند که انقلاب مشروطه را منحرف کردند یک انقلاب دینی – مردمی را به یک جابجایی قدرت تبدیل کردند بین یک رژیم نیمه وابسته قاجار و عقبمانده، به یک رژیم تمام وابسته که پهلوی بود. جالب است این معلم آمریکایی در تبریز به نام "باسکِرویل" در تبریز معلم است به عنوان درس و علم است – این خیلی جالب است - که یک مرتبه شروع میکند آموزش نظامی دادن به بعضی از جوانان تبریز به عنوان شعار مشروطه که با روسها و با دربار درگیر بشوند جنگ قدرت است یک طرف آن روسها و دربار قاجار هستند و یک طرف آن انگلیسها و آمریکاییها هم که تازه به دوران رسیدهاند. ایشان آنجا در درگیری کشته شده، قبلش در تبریز است از او هم تجلیل میکنند به عنوان شهید مشروطه ایران! هنوز هم آمریکاییها خیلی روی آن تبلیغ میکنند. اولاً یک معلم که از آن طرف دنیا آمده، چطوری آموزش نظامی میدهد؟ آموزش نظامی را از کجا آوردید؟! معلوم است که این معلم نیست. جنگ قدرت آمریکا و روس و انگلیس است. قدم بعدی، هیئتهای اقتصادی و رسماً نظامی بعداً وارد میشوند. رقابت انگلیسها و روسها با آمریکاییها بر سر ایران است، مال مفت است، گوشت قربانی است، او میگوید اول من خوردم، او هم میگوید یک کمی هم به ما بده! 1911 ، صد سال پیش، یک قرن پیش، هیئت اقتصادی آمریکایی میآید برای این که کل اقتصاد ایران را تحت عنوان این که اقتصاد شما علمی نیست و نمیتوانید مشکلاتتان را حل کنید ما آموزش توسعه میدهیم، آموزش توسعه اقتصادی را ما به شما میدهیم، اولین هیئت اقتصادی آمریکا به ریاست "مورگان شوستِر" میآید، که اسم او را شنیدید، او خزانهدار کل در ایران میشود. انگلیسها و روسها عصبانی میشوند و میگویند ایران مِلک ما بود تو چطور از راه رسیدی و یک مرتبه آن بالا پریدی؟ کلاه اینها را با شعار برداشتی و رفتی آن بالا! ما نمیگذاریم اینطوری تنها تنها بخوری. آمریکاییها طرح اصلاحات دادند و گفتند گمرکتان، نظام گمرکی و نظام مالیاتیتان را ما اصلاح میکنیم یعنی آن مقداری را که قبلاً انگلیسها و روسها کرده بودند بقیهاش را هم آمریکاییها، سهم خودشان را بردارند. مدیران و کارکنان اصلی را گفتند ما تعیین میکنیم که چه کسی باشد چه کسی نباشد؟ اسم آن را هم ژاندارمری مالی گذاشتند. دو هزار نیروی کارمند تحت عنوان کارشناس علمی آوردند! بعد از یکی دو سال گفتند دو هزارتا کم است، شما خیلی اقتصادتان خراب است، آن را کردند 15 هزار نفر، از بین این 15 هزار آدم که به عنوان کارشناس اقتصادی آمدند افسر نظامی هست، جاسوس هست، فراماسونر هست، فرمانده و ژنرال هست، تحت این عنوان که آمدیم اقتصادتان را درست کنیم. خب حالا اقتصاد چه ربطی به ارتش دارد؟ یکی از خواستههایشان این است که بریگاد قزاق را حذف کنید. بریگاد قزاق را برای روسها در ایران درست کرده بودند عامل سلطه نظامی روسها در ایران بود، گفتند بریگاد قزاق را کنار بگذارید این نمیگذارد اقتصادتان درست بشود که بریگاد قزاق یعنی نیروی اصلی نظامی ایران از سلطه روسها زیر دست سلطه آمریکاییها بیاید، کنترل نظامی ایران شروع میشود به اطرافیان شاه میگویند که آین آمریکا نیاید که بخواهد یک شاخ سوم کنار انگلیسها و روسها برای ما بشود؟ میگوید نه، آمریکا دور است آن طرف عالم هستند آنها که نمیتوانند اینجا بیایند! فکر میکرد که انگلیسها همسایه بودند که آمدند! چون میدانید که انگلیس در مذاکرات رسمی دیپلماتیک با ایران، میگفت همسایه شما! چون هند را گرفته بود، این پایین را هم گرفته بود و این همسایه ما شده بود! انگلیس آن طرف دنیا یک کشوری که کل آن نصف خراسان هم نیست این همسایه ما در اینجا شده! گفتند خب انگلیس که همسایه ما شده، آمریکا هم همسایه ما میشود بلکه کمکم همسایه بالای سر ما میشود! گفتند نه، این دور است نمیرسد، بعد هم گفتند این دوتا، اربابان قبلیمان که نمیگذارند این جدیده بیاید! دیدید که شد! رقابتهای داخلی تعیین میشود روسها و انگلیسها میگویند این نباشد، شوستِر و آمریکاییها نباشند ما خودمان اینجا صاحب مِلک هستیم، بعد آمریکا با انگلیس میبندد میگوید بیا با هم بخوریم، این نظام مالیاتیشان را گرفتید شما هم با ما، با هم شریک میشویم و با هم میخوریم! آمریکاییها و انگلیسیها با هم میبندند که مسلط بشوند. این عبرت تاریخی است، اول از طریق فرهنگسازی است، و بعد یکی از امتیازات بزرگی که گرفتند امتیاز فرهنگی بود که ما بتوانیم اینجا در ایران فرهنگسازی بکنیم، در قدم اول، به اسم خدمت پزشکی و بهداشتی و علم و تکنولوژی آمدند که ما میخواهیم به شما کمک کنیم که شما پیشرفت کنید. در قدم دوم، وارد قراردادهای تجاری میشوند برای تسلط بر نظام اقتصاد کشور. در کنار آن قراردادهای فرهنگی برای تبلیغ فرهنگ سازی. آن موقع این رسانهها نبود حالا که رسانه هست و احتیاجی به حضور فیزیکی مستقیم از نزدیک هم نیست حالا که رسانهها هست از راه دور هم همین کار را میشود کرد. از طریق آموزش، نظام آموزشی و از طریق نظام رسانهای. بعد کادرسازی است، و بعد اگر لازم شد حمله نظامی.
این که آن چیزی که به ما مصونیت میدهد – برگردم به همان نکتهای که اول عرایضم گفتم – آن چیزی که به ما مصونیت میدهد هدف اصلی ما باید این باشد مردم ایران بخصوص جوانان و نسل جدید، و بعد مردم جهان اسلام و مردم دنیا، به ما نباید شک کنند، این باید هدف اصلی ما باشد. این به عنوان یک وظیفه شرعی، انقلابی، تاریخی باید ثبت بشود اگر سوء تفاهم ایجاد شد یا اصلاً یک جاهایی هم حُسن تفاهم ایجاد شد اینها دارند دروغ میگویند حرفهای خوب میزنند ولی کارهای بد میکنند اینها هم با بقیه فرقی ندارند، اینها دنبال منافع خودشان هستند منتهی مذهب و انقلاب و شهید هم ابزار کارشان است! از ادبیات مذهبی استفاده میکنند و الا اینها هم دنبال قدرت و ثروت و دنیا و منافع خودشان هستند یک زمانی اهل ایثار و فداکاری بودند که دیگران را بر خودشان مقدم میکردند، موقع شهادت و جهاد، ما و شما جزو همان نسل هستیم غیر از جوانانی که آن موقع نبودند. کسانی که امام(ره) را اصلاً از نزدیک ندیدند ولی جان و مال و همه چیزشان را دادند اینها فقط مسائل اخلاق شخصی نیست که امثال بنده که مشکل اخلاقی دارم، - البته مشکل اخلاقی از همین مشکلات معمولی که شماها دارید مشکل اخلاقی خاصی ندارم از همین مشکلهای اخلاقی معمولی که شماها هم دارید – غیر از این که برای اخلاق شخصی امثال بنده و بعضی از شماها این روایات لازم است اینها در حوزه تشکیلاتی، انقلابی و نهادی هم مهم است. اینها فقط موعظه نیست، اینها راه نجات دنیا و آخرت ماست، راه پیروزی ماست. 1) خودانتقادی یا خودبزرگبینی. از خود راضی بودن. در تعالیم قرآن مدام به ما گفتند که نسبت به دیگران حسنظن داشته باشید و نسبت به خودت سوء ظن. این یک دستور اخلاقی مهمی است که به ما دادند. این که من پاک هستم و بقیه نجس هستند، من خوبم بقیه بدند، این دیدگاه پشت سر نظریه امربه معروف و نهی از منکر نیست. آمر به معروف و ناهی از منکر اگر یک لحظه در ذهنش این بیاید که من که صالحم بقیه فاسدند میخواهم آنها را درست کنم! این امر به معروف اسلامی نیست، اثر هم ندارد. حالا این را راجع به اشخاص گفتند من اینجا دارم راجع به نهادها میگویم. بنده چون خودم طلبهام و زمان جنگ بسیجی بودم و هستم، پیامبر اکرم(ص) فرمودند: هر فرد یا تشکیلاتی که – تشکیلاتی را من اضافه میکنم – فرمودند «مَن»، من یعنی هرکس که این شامل فرد و جامعه و تشکیلات است، - حالا من نتیجه تشکیلاتی و صنفی میگیرم – هر گروهی که از خودشان راضی باشند مردم از آنها ناراضی خواهند شد و خواهند بود. یک اصل فوقالعاده مهم است. امام رضا(ع) که در محضر ایشان هستیم فرمودند: «إنَّ رَجُلاً کانَ فی بَنی إسرائیلَ عَبَدَ اللّه َ تَبارَکَ و تَعالى أربَعینَ سَنَةً، یک کسی در بنیاسرائیل بود که عابد بود، چهل سال شبانه روز خدا را عبادت کرد. فلَم یَقبَلْ الله مِنهُ، خداوند چهل سال عبادت شبانه روزی را از او قبول نکرده بود چون پشت آن اخلاص نبود. بعد، فقالَ لِنَفسِهِ: یک وقت خودش به خودش برگشت گفت، پیش خودش گفت که: ما اُوتیتَ إلاّ مِنکِ، و لا الذَّنبُ إلاّ لَکِ، خودش به خودش گفت هرچه میکشم از دست توست! از دست خودم هست، یک مشکلی در من است که 40 سال است دارم نماز و روزه عبادت میکنم و تحولی در خودم احساس نمیکنم فقط الفاظ و عادت است نسبت به چهل سال پیش آدمتر نشدم، یک مشکلی دارم. میگوید همین که بعد از 40 سال برگشت به خودش گفت تو مشکل داری خودت آدم باش و خودت را اصلاح کن، امام رضا(ع) فرمودند بعد از این، فأوحَى اللّه ُ تَبارَکَ وَ تعالى إلَیهِ: خدای متعال به الهام فرمود که: ذَمُّکَ نَفسَکَ أفضَلُ مِن عِبادَةِ أربَعینَ سَنَةً. همین یک لحظهای که خودت، خودت را مذمّت کردی و خودت به خودت گفتی که آدم باش از خودت انتقاد کردی، این از 40 سال عبادتت پیش خدای متعال مهمتر بود این شروع بندگی و اصلاح است. تو 40 سال مشغول بودی در حالی که خودت را خدا میدانستی! خودت را محور عالم میدانستی! همین لحظهای که برگشتی به خودت در آینه گفتی که الاغ آدم باش! این شروع بندگی است. مرحوم آقای حجتی ابَردهی را میشناختید؟ خدا رحمتشان کند خیلی آدم باحالی بود. حالا من این را چون در ملأ عام گفت دارم عرض میکنم، یک وقتی ایشان منبر بود مجلس مرحوم آقای مروارید بود که ایستگاه سراب خدمت ایشان رفتیم، ایشان صحبتهایش را کرد و گفت اینطوری فایده ندارد. عمامهاش را کنار گذاشت و رفت بالای منبر ایستاد، گفت یک ذکری میگویم همهتان ده بار با صدای بلند خالصانه بگویید. گفتیم خدایا چه میخواهد بگوید؟ گفت همهتان ده بار با صدای بلد بگویید خدایا گوه خوردم! من اول خندهام گرفت، بعد دیدم مردم واقعاً با حال گریه گفتند، اول که میگفتند من خندیدم ولی بعد واقعاً گریهام گرفت. گفت خالصانه و صادقانه یک بار بگوید گوه خوردم که این نقطه شروع تحول است امام رضا(ع) فرمودند چهل شبانه روز این در بنیاسرائیل عبادت کرد قبول نشد آن لحظهای که گفت اشتباه از من است من آدم نیستم آن لحظه خدای متعال به او وحی کرد که همین یک لحظه که از خودت انتقاد کردی و به اصلاح خودت شروع کردی از 40 سال عبادتت پیش من عزیزتر و محترمتر است. این مسئله انتقادپذیری و این که به شعور مردم و ملت احترام گذاشتند، امثال بنده که درس طلبگی خواندیم ولی روحانیت نداریم، معنویت در من نمیبینند، اصطلاحات بشنوند ولی معنویت در ن نبینند که شاخصه اصلی روحانیت آن است. یا از بنده احساس کنند که این انگار پاسدار خدا و دین خدا و حقیقت نیست پاسدار یک چیز دیگر است! پاسدار خودش و منافع خودش هست اینها آنجاهایی است که سقوط شروع میشود. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند – سنت اسلام این است – هرچه بالاتر باید متواضعتر و بیتوقعتر بود و در برابر مردم مؤدبتر بود. این تشیع است. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند میخواهید شیعه را بشناسید؟ هرچه به لحاظ ظاهر، در مردم به لحاظ قدرت، علم، ثروت مطرحتر شد و بالاتر رفت، اگر متواضعتر شد و جلوی مردم مؤدبتر شد این شیعه است و الا نیست. عنایت کنید هر کدام از اینها یک روایت است، راه اینها پیروزی بر آن جنگ روانی دشمن است ما اینطوری میتوانیم بر آن جنگ روانی پیروز بشویم. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند عدالت، عادل بودن یعنی انصاف حتی با مخالف، حتی با کسی که به حقوق تو تجاوز کرده است. حتی با او منصف باش/ فرمودند بهترین مردم کسانی هستند که اگر او را به خشم آوردند خشمش را مهار کند و بردبار باشند. اینها صفاتی است که در من نیست! امیرالمؤمنین(ع) فرمودند که بهترین مردم و بهترین افراد را به شما معرفی کنم، کسانی هستند که اجازه نمیدهند خشم و خشونت بر رفتار و گفتارشان مسلط بشود حتی اگر کسانی به آنها توهین میکنند و از خط قرمزهای حق شخصی او عبور میکنند او بردبار باشد خشمش را مهار کند، به راحتی عفو کند و ببخشد. و اگر به او بدی کنند خوبی کند، بدی را با خوبی جواب بدهد. بدی میکنند تو خوبی کن، تحمل کن و عفو کن، در مسائل شخصی نه در مسائل اجتماعی، که آنجا ظلم کردند عفو کنیم! نه آنجا جای انقلاب و دفاع و جهاد است. امام صادق(ع) فرمودند متواضع کسی است که وارد یک مجلس میشود منتظر نباشد یک جای خاصی را به او بدهند اگر دیدید کسی وارد جلسهای شد و دارد نگاه میکتد که به او بگویند شما بفرمایید فلان جا، این متکبر است متواضع نیست. متواضع یعنی وقتی وارد میشوی هر جا، جا هست مثل یک آدم بنشینی، پایین و بالای مجلس مهم نیست به هرکس میرسد اول سلام گوید. نگوید مقام من این است، شغل من این است، علم من این است، اول تو باید سلام بگویی نه من. کسی که به کودکاان سلام بگوید، کسی که به فقرا سلام بگوید. فرمودند از نظر ما مؤمن این است. کسانی که برای خودشان بالاتر از دیگران شأنی قائل نباشند و برای خود چیزی بیش از دیگران نخواهند. اینها تعریف مؤمن و انقلابی از نظر اهل بیت(ع) است. مجادله نکند ولو حق با او باشد. نخواهد دیگران او را به تقوا بشناسند. امام صادق(ع) فرمودند باتقوا کسی است که نخواهد دیگران او را به عنوان آدم باتقوا بشناسند. هرکس طوری ادا در میآورد که بقیه بگویند ایشان خیلی مؤمن هستند خیلی متقی هستند، این باتقوا نیست این دکان باز کرده، ببینید چه شاخصهایی میدهند. با تقوا کسی است که مقدسنما نباشد مقدسنمایی نکند ادا برای مردم درنیاورد، نخواهد او را به تقوا بشناسند جدل نکند ولو حق با او باشد، به هرکس برسد نخست سلام گوید، برای خود بیش از دیگران چیزی نخواهد، برای خود شأنی بالاتر از دیگران نداند، ببینید آن اَبَرگفتمانی که میگویند، میگویند وقتی ابرگفتمان میآید بقیه گفتمانهای موجود را همه را کمرنگ میکند و جابجا میکند و تحت شعاع قرار میدهد فضا را عوض میکند آن ابرگفتمان این است. این کلید فتح تمام جهان است. امام(ره) گفت سنگرهای کلیدی جهان را ما باید فتح میکنیم باید حزبالله آن را فتح کنیم، روش فتح آن این است. اینطوری همه دنیا فتح میشود. امام رضا(ع) فرمودند در برابر قدرتمندان و صاحبان قدرت و ثروت در دنیا باید برخورد عقلانی باشد احتیاط، نه این که یعنی محافظهکاری و ترسو بودن، ولی با عقل و حسابگرانه باید عمل کنید و ضربه بزنید بیشتر ضربه بزنید و کمتر ضربه بخورید. با مردم فروتن باشید، متواضع و مودب باشید با دشمنان مراقب و هوشیار، دقیق باشید تمام تاکتیکهایش را ملاحظه کنید با مردم با توده مردم گشادهرو و مؤدب باشید اصالت محبّت و لبخند، خدمت به خلق. مردم احساس کنند اینها میخواهند خدمت کنند اینها نمیخواهند سواری بگیرند. مجادله و اهانت نشود. گفتگوی سالم و منطقی. صداقت و امانت. فرمودند مؤمن را چند جا بشناسید. یک) صداقت، در زندگیاش صادق است یا دروغ میگوید؟ امانت و بزرگترین امانت، جان و مال و آبروی مردم است. امام رضا(ع) فرمودند کسی که به اندازه یک بندانگشتی به دیگران خیانت کند، ولو هر روز هم زیارت امام رضا(ع) برود از ما نیست.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی